در سالهای اخیر افزایش تعداد دانشگاههایی که در مقاطع مختلف به تدریس رشته حقوق میپردازند خود به خود موجب افزایش تعداد دانشآموختگان حقوق در کشور شده است. گرچه در بدو امر، این نکته مطلوب به نظر میرسد اما با تأمل بیشتر میتوان از این وضعیت به عنوان یکی از مهمترین بحرانهای پیشروی جامعه حقوقی ایران نام برد. چراکه از یکسو کیفیت پایین ارائه این رشته کاربردی در بسیاری از دانشگاهها منجر به کاهش کیفیت علمی دانشآموختگان این رشته میشود و این تنزل سطح کیفی حقوقدانان میتواند آثاری زیانبار برای حقها و آزادیهای تمامی شهروندان فراهم آورد و از سوی دیگر با افزایش تعداد فارغالتحصیلان رشته حقوق و اشباع بازار کار این رشته، بحرانی شغلی برای حقوقدانان پدید میآید. با توجه به اين حساسیتها«قانون» گفتوگویی با کامران آقایی، عضو هیات علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی ترتیب داده که از نظر میگذرد.
جناب آقايی، درسالهای اخیر با توجه به گرایش اکثریت گستردهای برای ورود به رشته حقوق، تعداد دانشجویان اين رشته افزایش چشمگیری داشته از این منظر وضعیت علمی دانشجویان حقوق را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا موافقید که سطح کیفی دانشآموختگان حقوق در سالهای اخیر رو به افول نهاده است؟
بنده در چندین نوبت به برخی مسئولان نیز گوشزد كردهام که با این وضع پذیرش دانشجو، رشته حقوق دچار بحران شدیدی شده و اگر این وضعیت فعلی ادامه پیدا کند بسیاری از ساختارها در هم میشکند. در حال حاضر برای بسیاری از دانشگاهها ارائه رشته حقوق بسیار کمهزینه است چراکه این رشته برخلاف رشتههای فنی یا تجربی نیاز به کارگاه و آزمایشگاه که نوعاً پرخرج است، ندارد. در مقابل رشته حقوق به دلیل جذابیت بالای خود، میتواند از محل پرداخت شهریهها درآمدهای بسیار خوبی برای دانشگاهها پدید آورد. مخصوصا که این تصور وجود دارد که حقوق رشتهای درآمدزاست.
حال اگر شما معتقدید جامعه نیاز به حقوق و حقوقدان دارد، دلیل بحرانی ارزیابی کردن افزایش پذیرش دانشجوی حقوق چیست؟
نکته این است که گرچه این انگیزه باعث جذب بسیار بالای دانشجوی حقوق شده است، هیچ نقشه راه معقولانهای برای این وضعیت وجود ندارد. متاسفانه کیفیت آموزشی حقوق با توجه به سیل گسترده دانشجویان این رشته به شدت افت کرده است. روند افزایش دانشجویان حقوق از دهه 80 با گسترش تعداد دانشگاههایی که به ارائه این رشته میپرداختند، با بیتوجهی به کیفیت علمی و آموزشی آغاز شد و امروزه دانشگاههای متعددی بدون رعایت استانداردهای لازم به ارائه رشته حقوق میپردازند. مضافا در گذشته سدی به نام کنکور با وجود تمام ایرادات، ضابطه واقعی برای گزینش دانشجویان به دست میداد اما اکنون بسیاری از دانشگاهها بدون برگزاری کنکور به جذب دانشجو در رشته حقوق میپردازند که موجب جذب برخی دانشجوهای فاقد توانایی لازم شدهاست. از جنبهای دیگر از حیث اساتید نیز بسیاری دانشگاهها از معیارهای لازم عقبنشینی کردهاند چراکه با توجه به تعداد بالای دانشجویان استاد به اندازه کافی وجود ندارد. برای مثال در بسیاری از دانشگاهها با مواردی مواجه میشویم که فردی با وجود آنکه خود دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد است به تدریس برای مقطع کارشناسی میپردازد. از حیث محیطهای آموزشی نیز فقر شدیدی مشاهده میشود و در دانشگاههایی نیازهای اولیهای چون کتابخانه و سایت کامپیوتری در نظر گرفته نشده است. متاسفانه این رویه که ابتدا در دوره کارشناسی آغاز شده بود در حال حاضر به مقاطع بالاتر کشیده شده است. به عبارت دیگر راه برای ورود به مقطع کارشناسی ارشد گرایشهای مختلف رشته حقوق بدون ضابطه و معیار برای دانشجویان فراهم شد و پس از آن این رویکرد به مقطع دکترا نیز کشیده شد.
پس در وضعیت فعلی، با دانشآموختگانی مواجه خواهیم شد که گرچه دارای مدرک تحصیلی حقوق هستند اما تخصص لازم در این رشته را ندارند. این نکته میتواند چه عواقبی در پی داشته باشد؟
به نظر میرسد باید در این زمینه متصدیان امور آموزشی مخصوصا وزارت علوم به صورت جدی تأمل كنند. برخلاف گذشته، امروزه با اعطای یک پروانه وکالت نمیتوان به شاغل شدن کسی که شغل وکالت را حرفه خود قرار میدهد، اطمینان پیدا کرد. امروزه بسیاری از وکلای جوان بیکار هستند به این معنا که هیچ درآمدی از طریق حرفه وکالت کسب نمیکنند و برخی دیگر نیز با فعالیتهای جسته و گریخته درآمد بسیار اندکی در حد گذران معیشت کسب میکنند چراکه وکالت شغلی آزاد محسوب میشود. باید پذیرفت هاضمه جامعه توان جذب این تعداد از دانشجویان حقوق را ندارد. با برخی آمار تقریبی میتوان این موضوع را بهتر به تصویر کشید. در حالی که به صورت تقریبی سالانه20 هزار دانشجو از رشته حقوق فارغالتحصیل میشوند کانونهای وکلا سالانه حدود دوهزار نفر وکیل جذب میکنند. این یعنی ظرفیت جذب سالانه این تعداد دانشجو به بازار وکالت، در واقع یک دهم فارغالتحصیلان است. همین روند در سالهای متمادی تکرار خواهد شد و در کل تناسب برهم میریزد. گرچه برخی دانشآموختگان حقوق نیز به مشاغلی چون قضاوت، سردفتری و... روی میآورند اما به دلیل شرایط خاصی که بر جذب در آن مشاغل وجود دارد، وکالت در دسترسترین زمینه شغلی برای رشته حقوق است. به این ترتیب با خیل گستردهای از لیسانسههای حقوق بیکار مواجه میشویم که به دلیل کیفیت پايين آموزش، بخش عظیمی از آنان توانایی لازم علمی در زمینه حقوق را به عنوان یک کارشناس حقوقی ندارند.
جناب آقايی امروزه بسیاری از جوانان با هر کیفیتی به تحصیل در رشته حقوق پرداختهاند. بر این اساس در کنار ضرورت اصلاح رویه موجود باید برای دانشآموختگان فعلی هم چارهاندیشی کرد. آیا میتوان طرحهایی مثل ضرورت استفاده از وکیل در دعاوی را در این زمينه مفید دانست؟
گرچه نظام آموزشی باید به اين مسئله پاسخگو باشد كه چرا بدون نیاز جامعه این تعداد دانشجو را جذب کردهاست. باید اعتراف کرد به دلیل جایگاه و اهمیت حقوق در جوامع امکان مناسبتر کردن شرایط تا اندازهای وجود دارد. در عموم کشورهای پیشرفته طرح پرونده یا دفاع از آن الزاما باید توسط وکیل باشد و این طرح در کشور ما نیز میتواند به بهبود زمینههای شغلی وکلا کمک کند. چنانکه مدتی در دوران ریاست رئیس پیشین قوه قضايیه با بخشنامهای، برای مدتی نیز تجربه شد و بازخورد مثبتی داشت،اما با اظهار نظر دیوان عالی کشور این رویه متوقف شد. ضروری است نمایندگان ملت در مجلس با الزامی کردن انتخاب وکیل در طرح دعاوی این زمینه را فراهم کنند چراکه از حیث عمومی نیز منافع زیادی را در پی دارد و از هدر رفتن سرمایههای اجتماعی به دلیل ناآگاهی طرفین دعوا جلوگیری میكند و دستگاه قضایی نیز از بسیاری چالشهای موجود رهایی مییابد.
زمینه دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، استفاده نهادهای عمومی و دولتی از نمایندههای حقوقی برای رسیدگی به پروندههای قضایی است. با یک تحقیق علمی میتوان ثابت کرد نهادهای عمومی و دولتی در بسیاری پروندهها به دلیل بیتجربگی نمایندههای حقوقی خود متحمل ضررهای شدیدی میشوند در حالی که اگر این امور به وکلا سپرده شود، هم زمینههای شغلی وکلا بهبود پیدا میکند و امکان جذب وکلای بیشتر توسط کانونهای وکلا فراهم میشود و هم نهادهای عمومی و دولتی که منافع آنها در واقع متعلق به کل شهروندان است با ضررهای کمتری مواجه میشوند. چراکه سطح کیفی یک وکیل با توجه به مراحل دشواری که برای پذیرش در کانونهای وکلا و سپس در دوران کارآموزی طی میکند و همچنین تجربیات گستردهای که از آن بهرهمند است در عموم موارد قابل مقایسه با سطح کیفی این نمایندگان نیست.
به جز این موارد ظرفیتهای دیگری برای بهبود وضع شغلی دانشآموختگان رشته حقوق وجود دارد؟
در جامعه ما برخي ظرفیتهاي رشته حقوق مغفول مانده در حالی که اگر از این ظرفیتها استفاده میشد بسیاری از مشکلات اجتماعی پدید نمیآمد. برای مثال در بسیاری از معاملات غیرمنقول با رقمهایی بالا که گاه سرنوشت زندگی افراد را نیز تغییر میدهد به هیچ عنوان از ظرفیت حقوقدانان استفاده نمیشود و طرفین به صورت بسیار مبتدیانهای به تنظیم قرارداد در بنگاه معاملات ملکی میپردازند. در این حوزه با استفاده از ظرفیت حقوقدانان میتوان از چالشهایی که نتیجه آن صرفا به هدر دادن سرمایههای اجتماعی است، جلوگیری کرد. یکی دیگر از مسائل مغفول نیز داوری است که در ایران در حال حاضر داوری متولی خاصی ندارد و هر فردی با هر تخصصی میتواند در جایگاه داوری قرار بگیرد. به نظر میرسد داور باید در زیر مجموعه یک حقوقدان تعریف شود و گرچه حقوقدان ممکن است نیازمند به استفاده از نظرات کارشناسان باشد اما اصل کار داوری، کاری حقوقی است. نکته دیگری که میتواند محل تأمل باشد آن است که قانون وکالت در کشور ما به روز نیست. امروزه وکالت به شغلی تخصصی تبدیل شده اما در کشور ما همچنان پروانهای که برای یک وکیل صادر میشود مجوز وکالت در تمامي دعاوی را میدهد. باید در مرحله تقنین با تغییر قانون، تقسیم وظایف وکلا پیشبینی شود تا هر وکیل صرفا به پروندههایی بپردازد که در آن تخصص دارد. وضعیت فعلی این تالی فاسد را ایجاد میکند که ممکن است وکیلی به دلیل عدم تخصص نتواند به خوبی از پرونده دفاع کند و ضررهای جدی به موکل وارد آورد. این روند اعتماد مردم را نسبت به جامعه وکلا مخدوش ميسازد و با این اقدام نوعی اشتغال زدایی ایجاد میشود.
در پایان آینده رشته حقوق در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
امیدوارم در کشور ما نیز مانند بسیاری کشورهای پیشرفته جایگاه والای رشته حقوق به درستی درک شود. در این راه باید امیدوار بود به جای رشد کمی دانشگاه ها و دانشجویان به فکر رشد تعداد کتابخانهها و موسسات حقوقی باشیم. البته وجوه بسیار مثبتی در رشته حقوق در ایران به خوبی یافت می شود و بارقههای امید را در دانشجویان امروزی حقوق نیز میتوان دید. دانشجویانی که میتوانند در آینده به عنوان نظریهپرداز، تحولاتی عمده در مسیر حقوق در ایران پدید آورند. نباید فراموش کرد که با وجود سابقه درخشان کشور ما در زمینه مسائل نظری هنوز هیچ حقوقدانی در ایران نتوانسته مکتبی حقوقی را تاسیس کند. در این راستا بهبود سطح کیفی و علمی دانشگاهها از یکسو و استفاده از تجربیات عملی نهادهایی مثل کانون وکلا میتواند مفید باشد.